بیماری

روانشناسی

روانشناسی

روانشناسی
بسیاری از ناراحتی ها و بیماری هایی که برای انسان به ویژه جوانان رخ می دهد، ریشه در ناراحتی های روانی فرد دارد که درمان این مشکلات روانی می توماند درمان کننده بسیاری از مشکلات جسمی باشد.
امروزه همه می دانیم که انسان بد وجود ندارد بلکه یک فرد ممکن است از نظر روانی مریض باشد. درک این مطلب در میان تمامی جوامع کمک می کند تا اولا فردی که به این ناراحتی های روحی مبتلا شده است، باور کند که مریض است نه بد و در نتیجه به معالجه بپردازد و دوما مردم به
این فرد به چشم انسان بد نگاه نمی کنند  بلکه متوجه هستند که بیمار است  و حتی در درمان به او کمک خواهند کرد.
امروزه در اغلب مدارس دنیا و حتی در زندان ها این اصول اعمال شده  و اجرای آن ها باعث شده است که نتایج مثبتی به دنبال داشته باشد. این اصول بیان می کند  بیان می کند که وقتی فردی تندخو، بد اخلاق، تنبل و… است باید با روش های روانکاوی مشکل او را یافت و درمان نمود.
یکی از علت هایی که باعث می شود مردم با این دیدگاه به افراد بیمار نگاه نکرده و گمان کنند که این افراد بد هستند این است که دکتر فروید که بنیانگار علم روانکاوی بود، اشتباهات عمیقی در تئوری های اولیه خود داشته که برخی از آن ها تنش هایی را در برخورد با تعصبات اخلاقی
عوام ایجاد کرد. یکی از مهمترین این موارد، غرائز جنسی بود که به دلیل بیان مبالغه آمیزش، حتی اساتید این علم را منقلب کرده و او را از سمت خود برکنار کردند. این اتفاق باعث شد که ذهن مردم نسبت به عقاید فروید، منحرف و خراب شود. اما امروزه ثابت شده است که در همه
فعالیت های اجتماعی، اصول روانکاوی به شکل غیر قابل انکاری تاثیر گذار بوده  و باید اعمال شود.
چند توصیه اساسی و لازم

  اکثر مردم آزار دارند

نوشته های مشابه

 ابتدا لازم است بدانید که در تمام تمدن ها، بیش از 90 درصد مردم آزار روانی دارند حتی اگر از نظر ظاهری انسان های آرامی به نظر برسند. مضطرب بودن، بیزاری از یک حیوان، پریشان شدن از انتقاد، تنبلی در کار، نظم نداشتن و… از جمله مواردی
هستند که نشان دهنده آزار روانی است. این آزارها زمانی مورد توجه قرار می گیرند که منجر به آزار و اذیت در جامعه شود. در این زمان، همه تعجب می کنند که این فرد آرام و مودب چرا چنین برخوردی را از خود نشان می دهد. حال با یک روانکاوی می توان قبل از ارتکاب این اعمال
غیر منتظره، تمایلات اماره یعنی دیکتاتورهای درونی را کشف و آن ها را با درمان مهار نمود. این تمایلات،  تحت قدرت اختیار نبوده و فرد بدون اراده از آن ها پیروی می کند. بارزترین این تمایلات، خشم هایی است که ناگهانی بروز کرده و حتی گاهی به فحاشی ختم می شود.  بارها
شده است که تصمیم می گیرید عصبی نشوید اما متاسفانه باز هم این اتفاق رخ می دهد. پس چند مطلب را باید در نظر گرفت:

  •  باید بدانید که بیش از 90 درصد مردم دنیا دارای خشم های پنهان هستند که تنها یک روانشناس می تواند خشم را آشکار کند و چه بسا که فرد در طول عمر خود به ندرت این حالت را بروز دهد.
  •  تقریبا به تمام تمایلات عصبی، آزارهای روحی گفته می شود. تمامی این حالات همانند خشم، خساست، تنبلی و… ارثی نیست و باید همانند بیماری جسمی تحت درمان قرار گیرد.
  •  اگر نمی خواهید به روانشناس مراجعه کنید، باید به وسیله خودشناسی اقدام به درمان نمایید هر چند اکثر روانشناسان با این کار مخالف هستند.
  •   خواندن و درک اصول روانکاوی به تنهایی در درمان موثر نیست بلکه باید این اصول را عملی نمایید. البته جالب است بدانید که خواندن این اصول می تواند شما را تا حدی به شناخت درونی خودتان راهنمایی کند به گونه ای که همین خواند هم کمک می
    کند تا مقاومت شما در برابر تمایلات عصبی بیشتر شود.
  •   روانکاوی به هیچ وجه به بی عفتی موافق نیست بلکه به دنبال دلایل هرزگی رفته و کمک می کند تا عشق حقیقی را بتوان از عشق بدلی تشخیص داد.

تمایلات عصبی همانند شیادی هستند که لباس اهل صلاح پوشیده و حتی اغلب موارد به صورت محبت خود را بروز نماید.  جالب است بدانید که این عمل بیشتر خود فرد را فریب می دهد نه دیگران را. تنها روانکاوی است که می تواند ماسک را از چهره این افراد
برداشته و چهره واقعی آن ها را نشان دهد.  لذا روانکاوی نه تنها به هرزگی تشویق نمی کند بلکه توصیه می کند که فرد باید به حدی صداقت داشته باشد که نه خود را فریب دهد و نه دیگران را.
عناد خود
یکی از قسمت های جالب روانکاوی، عناد خود است. اگر چه تمامی مکتب های علمی به این موضوع اعتقاد دارند اما علل بیان شده توسط اساتید مختلف متفاوت است.  فروید، در یک قسمت آن را نتیجه تنبیهات شقاوت آمیز سوپرایگو می داند و در قسمتی دیگر نتیجه مستقیم غریزه مرگ. دکتر
محمود صناعی با غریزه مرگ موافق بوده  وبرای اثبات ،ن کتاب غریزه مرگ از پروفسور فلوگول را معرفی نمود.  با خواندن این کتاب شما می توانید اسرار زیاید از درون خود را یافته و با روحیه خود آشنا شوید. اما در این فصل از کتاب ما تجربیات دکتر فروید را بیان خواهیم کرد
که ناشی از مطالعات در طی سالین فعالیت خود است.
شاید این مسئله عجیب باشد که کسی با خودش عناد داشته باشد. شاید کسی را دیده باشید که اادعا می کند هر بار بخواهد می تواند سیگار را ترک کند اما هر روز که برای این منظور اقدام می کند، چند ساعت بعد متوجه می شود که ناخواسته سیگاری به دست دارد. مثال از این قبیل بسیار
است. در تمامی این موارد  نیرویی در باطن شخص وجود دارد که تصور می کند هر زمان بخواهد می تواند خشم را کنترل کرده، سیگار را ترک کند و…  که به این نیرو، خود ایده آلی می گویند.  اما خود فعلی، غالبا مچش را باز کرده و به فرد نشان می دهد که آنچه فعلا هست با آنچه
خود ایده آل در نظر دارد، بسیار فاصله دارد. نزاعی درونی که بین خود فعلی و خود ایده آل ایجاد می شود  را عناد به خود می گوییم. همین که می گوییم من باید اراده قوی داشته باشم، من باید سیگار را ترک کنم و… از جمله همین نزاع درونی است. در هر بار نزاع، ما متوجه می
شویم که این خود فعلی،  به هیچ عنوان شایده خود ایده آل نیست و همین باعث می شود که با این وجود بی اراده، دشمن شده و روزی چند بار آن را سرزنش کنیم. در چنین مواردی قوه توازن کمک می کند تا وجود ما در اثر این نزاع درونی متلاشی نشده و حتی خود ما از این نزاع با خبر
نشویم.
اکنون این سوال مطرح می شود که  این دشمنی به چه طریقی اعمال شده و چگونه می توان آن را شناخت.  این کار بسیار دقیق است زیرا عناد به خود هزار ترفند می داند تا خود را از چشم صاحب خود پنهان کرده و به همین دلیل این دشمنی، دزدان جانی می گویند که در تاریکی عمل می کنند.
تریاق طبیعی عناد خود
زمانی که سمی وارد بدن می شود خون به طور طبیعی به تولید تریاق یا پادزهر مشغول می شود.  وجود معنوی ما هم به دنبال تریاق عناد درونی است. وسایل دفاعی مختلفی که قوه توازن در اختیار ما گذاشته است متنوع است که در ادامه به بررسی مهمترین آن ها خواهیم پرداخت:
فرض کنیم که شما فرد مهربانی هستید اما در یک روز کاری با دوست خود به دلیل اختلاف سلیقه بحث کرده و با عصبانیت از او جدا می شوید.  حال می خواهیم این موضوع را در جامعه زیاد رخ می دهد بررسی کنیم. شما ذاتا انسان مهربانی هستید و از خشونت و رنجاندن دیگرن پرهیز می کنید
و از طرفی بسیار متواضع و مهربان هستید.  حال شما با این شخصیت عالی، امروز با دوستتان دعوا داشته و عصبانی شده اید.  این عمل با خود مورد رضایتتان همخوانی ندارد.  اکنون از عمل خود پشیمان شده  و خود را سرزنش می کنید.  اکنون به دنبال راه حلی هستید تا خود را از دست
این شکنجه “تحقیر خود” رها کنید. در این زمان قوه توازن راه های مختلفی را پیش پای شما می گذارد. راحت ترین راه، انعکاس است.  یعنی منعکس کردن تمام تقصیرات خود بر دیگری. در این زمان به جای این که خود را سرزنش کنید، طرف مقابل را مقصر دانسته  و در دلتان فرد روبرویی
را سرزنش می کنید.  شما می کوشید خود را تبرئه کنید برای مثال حتی به گذشته هم مرجوع کرده و می گویید چرا چند ماه پیش با من در میان دوستان بد برخورد کرد؟ و… . این افکار باعث می شود که رفتار خود را توجیه کرده و بگویید که این آدم مستحق چنین رفتاری از سمت من بود. 
این استدلال ها غالبا به صورت ناخودآگاه رخ می دهد.  با این کار میل سرزنش از درون شما بیرون آمده و به دیگری منعکس می شود.  حتی ممکن است به سراغ شخص سوم رفته و درمورد دوست خود بدگویی کنید. این حالت به حدی شدید می شود که حتی می تواند منجر شود شما صفات خوب او را
نیز ندید گرفته و یا بد ببینید. اما با این کار زخم ناشی از شلاق شکنجه خود، بر روح شما باقی مانده و شما مجبور هستید برای تکسین خود، تمام رنج های گذشته را به خاطر بیاورید.
قوه توازن با این کار  باعث می شود که شما چهره زشت خود فعلی خود را همانند عکس برگردان، در چهره دیگران منعکس کرده  و در نتیجه زشتی وجود خود را نبینید.
آزار یا عقده حقارت
برای شناخت روح انسان لازم است که بیماری های روحی را بشناسیم.  در این قسمت به عارضه آزار حقارت خواهیم پرداخت.
اثرات آزار حقارت از سرخ شدن صورت شروع شده و حتی می تواند انسان را تا مرز جنگ و جنایت پیش ببرید.  از دیگر اثرات مضر  این بیماری  می توان به ترمز عمل، فعالیت و آموختن اشاره نمود که بسیار رایج است. اما این اثرات همانند جنایت هایی مثل آدمکشی نمایان نیست لذا اغلب
مردم آن را امری عادی می دانند و برای توجیه تمامی این عوارض از کلمه مخربی به نام تنبلی استفاده می کنند. یعنی می گویند فرد بسیار تنبل است.  اما تنبلی یک صفت فطری نیست بلکه علل مختلفی دارد که اگر عاملین تنبلی رفع شود، تنبلی نیز درمان خواهد شد.  یکی از مهمترین
علل موثر در تنبلی، همین زنجیرهای سنگین ناشی از داشتن آزار حقارت است.
تفاوت بین درست درک کردن این مطلب و بی توجهی به آن از نظر خودشناسی و شناخت روح انسان، زیاد است زیرا  برای مثال اگر بگویند شما تنبل هستید ممکن است شبیه یک اتومبیل قوی ترمز داشته باشد اما اگر یک اتومبیل با قدرت ترمز کرد، به محض برداشتن ترمز می تواند با سرعت بالایی
حرکت نماید.  در برخی از افراد نیز همین گونه است که عواملی همانند آزار حقارت باعث می شود که فعالیت های فرد با ترمزهای خود فلج شده و لنگان لنگان حرکت کند اگر این آزار حقارت وجود نداشت این فرد می توانست با سرعت به سوی مقصد خود حرکت کند.  به این معنا که برخی از
افراد انگل جامعه هستند و تاثیری در جامعه ندارند.  اما در اکثر این افراد استعداد درخشان زیادی وجود دارد اما همین آزار حقارت منجر به راکد شدن این افراد می شود.
تحقیقات نشان داده است فردی که  به عقده حقارت مبتلا شده است، به شدت حس گناهکار را دارد و از نتایج دردناک این حس گناه بسیار ناراحت است برای مثال فرزندی را در نظر بگیرید که به دلیل نمرات بد در خانواده تحقیر شده و نتوانسته است استعدادهای خود را شکوفا کند زیرا در
اثر همین حقارت، مدام خود را سرزنش می کند.  اما دلایل اصلی این حقارت و احساس گناه در میان متخصصین مختلف یکسان نیست برای مثال فروید  معتقد است که غرایز جنسی و وحشت های ناشی از آن، مهمترین آزار حقارت هستند  اما نتیجه گیری او با نتیجه گیری پروفسور هورناری فرق
دارد. هورناری معتقد است که اگر خواسته فرد  بیش از استعدادش باشد به رنج های مختلف مبتلا می شود  که بدترین آن ها آزار حقارت است که هر چه فاصله بین خواسته و استعداد بیشتر باشد، حقارت بیشتر خواهد شد. لذا می توان این فرمول را در نظر گرفت که:

 

نسبت امکانات به توقعات انسان که برابر است با سعادت انسان.

اگر توقعات 100 و امکانات هم 100 باشد، شما متعادل هستید و خوشبخت می شوید اما اگر توقعات 100 و امکانات 50 باشد، به اندازه 50 درصد  زیادی توقعات، شما رنج خواهید برد. 
این نکته اگر چه بسیار پیش پا افتاده است اما در عین حال بسیار پیچیده بوده و تنها با کمی دقت می توان متوجه شد که چگونه بسیاری از سرنوشت های شوم دنیا از همین آزار حقارت نشات گرفته اند.

 

 

 

 

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا